عناصر یک طرح گرافیکی در حقیقت بخشهایی از یک اثر هنری هستند. در بیان سادهتر آنها مواد تشکیلدهندهی هنر طراحی بوده که در یک اثر به نمایش در میآیند. انتخاب رنگ، گزینش یک بافت و تمام اشکالی که در کنار یکدیگر قرار میگیرند یک طرح گرافیکی را میسازند و اگر انتخابها درست و هنرمندانه صورت گرفته باشد، تجمیع آنها منجر به خلق یک طرح گرافیکی موفق خواهد شد.
سنجش میزان کیفیت و قدرت اثربخشی یک طرح گرافیکی نیازمند دانش فراوانی است و باید فاکتورهای زیادی را برای آن در نظر گرفت. اما هفت مورد زیر اصلیترین ویژگیهای است که توجه و استفادهی درست و هوشمندانه از آنها موجب تولید یک اثر خوب گرافیکی میشود.
این ویژگیهای موارد زیر است:
- خطوط
- رنگها
- بافت
- سایز
- اشکال
- فضا
- ارزش
خطوط:
خطوط در طراحی گرافیکی میتواند برای اهداف مختلفی مورد استفاده قرار گیرد. جلب توجه بیننده به یک جمله یا عبارت، برقراری ارتباط بین اجزای مختلف یک طرح و ایجاد یک الگوی خاص، از وظایف خط در یک طرح گرافیکی است.
خطوط از اصلیترین عناصر طراحی هستند. برای خط اشکال مختلفی وجود دارد. آنها میتوانند طولانی یا کوتاه، راست یا منحنی، افقی یا عمودی، صاف یا مورب باشند. خط میتواند جامد یا یک تکه، قطعه قطعه، ضخیم یا نازک باشد. به هر حال هرکدام از این ویژگیهای متنوع حامل پیغام خاصی در یک طرح هستند و موجب برداشتهای متفاوتی از جانب بیننده میشوند.
بهعنوان یک عنصر طراحی، خطوط میتوانند بهتنهایی یک طرح کامل باشند یا بخشی از یک طرح دیگر. به هر حال خط یکی از مهمترین سنگ بناهای طرحهای گرافیکی به شمار میآید.
از دیگر وظایف خطوط آن است که احساسات و اطلاعات یک طرح را به یکدیگر ارتباط دهند. اما بهصورت اجمالی وظایف خطوط در یک طرح گرافیکی را میتوان در موارد زیر خلاصه کرد :
- جدا کردن و دستهبندی عناصری مثل متن در طرح.
- القای حس بافت به طرح.
- راهنمایی و هدایت چشم در کل طرح و بهدلخواه طراح بهعنوان راهنما.
- القای حس حرکت با استفاده از خطوط مواج.
- ایجاد یک پیام یا شعار با استفاده از خطوط در اندازههای مختلف.
- القای معانی مختلف با استفاده از اشکال مختلف خط در طرح مثل خطوط مارپیچ برای نشان دادن مشکلات و گرداب یک فعالیت.
بههرحال استفاده از خطوط برای نشان دادن حالتهای مختلف و انتقال احساسات صورت میگیرد و برای استفاده از آن در یک طرح باید دلیل روشن و موجهی وجود داشته باشد.
رنگها:
از رنگها برای تولید احساسات، تعریف اهمیت، ایجاد علاقه و جذابیت بصری و همچنین متحد کردن نام تجاری استفاده میشود.
برای پرداختن به دلایل اهمیت رنگها در طراحی نیاز به مطالعات زیادی در این حوزه وجود دارد. به هر حال رنگ چیزی است که یک طراح هر روز با آن سر و کار دارد. طراحان همواره برای پیدا کردن رنگ مناسبی که بتواند انتقالدهندهی خوبی برای پیغام اصلی طرح باشد، تلاش میکنند. رنگ موضوعی است که هرگز اهمیت خود را در طرح از دست نمیدهد چرا که علاوه بر منتقلکنندهی یک حس در طرح، دارای اهمیت فرهنگی است.
به عنوان مثال در اغلب فرهنگها از رنگ بنفش برای نشان دادن حس اصالت و ثروت استفاده میشود اما این تأثیر را طرحهای با رنگ قرمز روی مردم چین میگذارد. بنفش در تایوان رنگ مخصوص عزاداری است در حالی که در اغلب کشورها سیاه نماد این حس است. پس موضوع شناخت فرهنگها و تأثیر رنگها روی انسانها در نقاط مختلف جهان موضوعی است که طراحان باید در خصوص آن اطلاعات کافی داشته باشند.
رنگها به دو دستهی گرم و سرد تقسیم میشوند و یکی از دلایلی که از رنگهای گرم در طراحیها بیشتر استفاده میشود قدرت آنها در القای حس هیجان و خلاقیت است. همچنین رنگهای گروه خنثی مثل خاکستری برای پسزمینهی یک طرح استفاده میشود و به ندرت طرح موفقی را میتوان یافت که اصلیترین رنگ آن خنثی باشد. همچنین سفید نماد طرحهای مینیمالیستی است.
موضوع دیگری که در مورد رنگها در یک طرح باید به آن توجه کافی داشت ترکیب مناسب آن با یکدیگر است. همچنین تعداد رنگهایی که در یک طرح با هم ترکیب میشوند از موضوعاتی است که به شدت در جذابیت یک اثر نقش ایفا میکند.
بافت:
از بافت برای ایجاد عمق و علاقهی بصری طرح استفاده میشود. این حس میتواند در طی طراحی ایجاد شود یا به هنگام چاپ با انتخابی هوشمندانه از موادی که طرح روی آنها پرینت میشود به وجود آید.
استفاده از بافت یک روش قدرتمند برای خلق پروژههای جذاب است و تسلط بر آن میتواند کیفیت یک طرح را به طرز چشمگیری بهبود بخشد. بافت در حقیقت سطحی است که نشاندهنده و منتقلکنندهی احساس لمس یک شی است. به عنوان مثال اگر طرحی هنرمندانه از بافت استفاده کند، بیننده حس گرمای لمس یک پتو یا لغزش حبابهای صابون رو انگشتان دست را با چشم درک خواهد کرد.
سایز:
در طرح گرافیکی اندازه برای اهمیت دادن، جلبتوجه و ایجاد کنتراست در طرح است.
در مورد سایز موضوعی که باید در نظر گرفته شود این است که این طرح بعد از پایان مرحلهی تولید، در چه مقیاسی چاپ خواهد شد؟ این موضوع کلید انتخاب بهترین سایز برای هر المانی است که در طرح وجود دارد و از آنجای که سایز یکی از اهرمهای قدرتمند جلبتوجه مخاطب به موضوعی است که بیشتر از سایر اجزای یک طرح اهمیت دارد، باید در مورد غالب و اندازهی چاپ پیش از هر موضوع دیگری اندیشید.
استفاده از جزئیات با اهمیت در سایزهای بزرگتر در یک طرح یا قرار دادن آنها در کنار اجزای بیاهمیتی که کوچکتر طراحی میشوند، سادهترین شیوهی جلب توجه به یک موضوع خاص در یک طرح گرافیکی است.
بیننده بهخوبی میداند که در یک طرح گرافیکی المان بزرگتر بیشترین اهمیت و المان کوچکتر ، کمترین درجه از اهمیت رادارند. همچنین طرحهای بزرگ از نظر فاصله نزدیکتر و طرحهای کوچک دورتر به نظر میرسند.
بدون شک دقت در انتخاب سایز اجزای بهکار رفته در یک طرح گرافیکی بسیار مهم است.
اشکال:
سه شکل اصلی(دایره، مربع و مثلث)، طبیعی(برگها، درختان، انسانها و غیره)، اشکال انتزاعی و آیکونها، اشکال و نمادهای گرافیکی هستند. استفاده از اشکال در یک طرح گرافیکی میتواند آن را از نظر بصری جذاب و چشمنواز کند.
از اشکال برای فرم دادن به طرح استفاده میشود. ما اشکال را هر روز در لوگوها، پرچمها، کتابها و لباسها میبینیم. یک شکل میتواند به صورت مستقل مورد استفاده قرار گیرد یا در ارتباط با اشکال دیگر مثل خطوط باشد. حتی اگر اشکال بدون رنگ در یک طرح استفاده قرار شوند، بیننده متوجه آنها شده و معانی آنها را در میابد.
شکل میتواند به شیوههای مختلفی استفاده شود. درست مثل خط، اشکال نیز میتوانند برای سازماندهی کردن طرح و تقسیم آن به بخشهای مختلف مورداستفاده قرار گیرند.
فضا:
بخش حیاتی هر طرح گرافیکی خوب، فضا و محدودهی در نظر گرفته شده برای عناصر آن است. از فضا برای جدا کردن یا گروهبندی اطلاعات موجود در طرح استفاده میشود. فضای مفید در طرح به معنی دادن اجازهی استراحت به چشم بیننده است. همچنین قدرت هدایت چشم به سمت و سویی که طراح برای آن برنامهریزی کرده است، در یَد قدرت فضای مفید بین اجزای طرح میباشد.
فضای سفید و خالی در طرحها از اهمیت ویژهای برخوردار است. بدون در نظر گرفتن یک فضای خالی مناسب و فکر شده در طرح، پیامی که برای انتقال آن یک طرح پیادهسازی شده است، بهطور کامل امکانپذیر نیست. چرا که چشم و ذهن فرصت کافی برای تحلیل المانهای آن را نخواهند یافت. در حقیقت استفاده از فضا باعث گروهبندی و خوانایی طرح میشود.
یکی از مهمترین دلایل استفاده از فضا در طرح گرافیکی آن است که مخاطب اجزای طرح را در هم تنیده و متصل نبیند و متوجه مرز بین المانها شده و پیغام هر جز را دریابد.
ارزش:
ارزش در حقیقت به معنی آن است که یک المان به چه میزان روشن یا تیره در طرح دیده میشود. همه چیز در مورد ارزش یک جز در یک طرح به میزان تیرگی و روشنی آن برمیگردد. استفادهی درست از این بازی نور، میتواند مخاطب را به حد کافی در مورد اهمیت و ارزش یک المان قانع کند.
اگر ارزشگذاری روی اجزای یک طرح گرافیکی درست انجام شده باشد باید طرح نهایی منعکسکنندهی خوبی از ارزش یک المان باشد. موضوع دیگری که در حیطهی ارزشگذاری مطرح است این است که اعطای ارزش به یک جز در طرح گرافیکی باعث تعریف شخصیت محصول میشود. درست است که طرح گرافیکی خوب؛ آن است که صادق باشد اما ارزشگذاری المانهای آن به هدفی که طرح گرافیکی برای آن پیادهسازی شده است اهمیت ویژهای میدهد.